سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنهاترین تنها

سلام

ممنون از اینکه از این سایت بازدید میکنین

از این به بعد به این آدرس مراجعه کنین

مطالبش به روزتر و بهتر هستند.مرسی

http://justice69.blogfa.com/


ارسال شده در توسط وحیدعدالت

 پس زمینه عاشقانه موبایل - http://araspgroup.mihanblog.com/message

ی کسی که مامور دفن من هستی :



  



به حرف من گوش کن......    



 



دستم را از تابوت بیرون کن تا همه بفهمند آرزو داشتم و به آن نرسیدم.



 



چشمهایم را باز بگذار بفهمند که چشم براه بودم و به آن نرسیدم .



 



قالب یخی به شکل صلیب بر مزارم بگذارید تا با اولین طلوع آب شود و به جای عزیزی که



  



دوستش دارم بر سر مزارم گریه کند .

 

 

 


ارسال شده در توسط وحیدعدالت

پس زمینه عاشقانه موبایل - http://araspgroup.mihanblog.com/message

گفت : می خوام یه یادگاری بنویسم تا همیشه برات بمونه ...

گفتم : کجا؟


 

گفت : رو قلبت ...


 

گفتم : می تونی؟


 

گفت : آره زیاد سخت نیست ...


 

گفتم : بنویس تا برای همیشه بمونه ...


 

یه خنجر برداشت ...


 

گفتم : این چیه؟


 

گفت : هیسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس .


 

ساکت شدم  ...


 

گفتم:بنویس دیگه چرا معطلی ؟


 

خنجر رو برداشت و با قسوت تیز اون نوشت :


 

دوستت دارم دیوونه !!!


 

اون رفته خیلی وقته ... کجا ؟ نمی دونم .


 

اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده ...         


 

   خدایا عشقم بر گرده

 


ارسال شده در توسط وحیدعدالت

عکس های   عاشقانه  -  www.98ax.com

یا انیس من لا انیس له
هر کس یکی رو الگو قرار میده تا بهتر و سریعتر بتونه به رشد و کمال برسه ....
بعضی ها ورزشکارها رو ... بعضی ها شاعرها رو ... بعضی ها بازیگر ها رو ... بعضی ها انسانهای بزرگ و حکیم رو ... ولی من علاوه بر اینها گاهی دلم می خواد مستقیما خود خدا رو الگو قرار بدم ...
مثلا مثل خدا که سریع الرضا است و زود می بخشه و رحم می کنه ... دل رحم باشم و اگر یکی خیلی هم بهم ظلم کرده باشه ولی به محض اینکه ازم تقاضای بخشش کرد ببخشمش یا حتی بالاتر از اون نخواسته ببخشمش ... مثل خدا که کریم و بخشندست کریم و بخشنده باشم ... مثل خدا که همه رو دوست داره و هیچ وقت آدم رو تنها نمیذاره همه رو دوست داشته باشم و بی وفایی نکنم ...
همه ی صفات خوب در خداوند جمع شده و هیج رذیلتی در وجود او نیست او پاکه و من دوست دارم برای خدای سبحانم پاک و طاهر بشم .. دوست دارم مثل او که تمام هستی اش رو برای من آفریده تمام زندگیم رو به پاش بذارم ...یعی در طول زندگی طوری زندگی کنم که او می پسنده ...
 دوست دارم با او معاشقه کنم که او بهترین و برترین معشوق هستیه ....
خدایا عاشقی رو تو به من بیاموز ... من در عشق بازی تو رو الگو قرار میدم ...
یا معشوق ...


ارسال شده در توسط وحیدعدالت

عکس های   عاشقانه  -  www.98ax.com

   کودک نجوا کرد : خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک در چمنزار آواز خواند ولی کودک نشید.


   پس کودک فریاد زد‌: خدایا با من صحبت کن! و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد.


   کودک فریاد زد: خدایا یک معجزه به مننشان بده و یک زندگی متلولد شد ولی کودک نفهمید.


کودک در ناامیدی گریه کرد و گفت: خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را بشناسم، پس خدا نزد کودک آمد و او را لمس کرد ولی کودک بالهای پروانه را شکست و در حالی که خدا درک نکرده بود از آن جا دور شد.

ارسال شده در توسط وحیدعدالت
عکس های   عاشقانه  -  www.98ax.com

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ، همان یک لحظه اول ، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، جهان را با همه زیبائی و زشتی به روی یکدگر ویرانه میکردم

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ، که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین ، زمین و آسمان را ، واژگون مستانه می کردم

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم . برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ، هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ، آواره و دیوانه میکردم

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ، که در همسایه صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ، بر لب پیمانه می کردم

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ، نه طاعت میپذیرفتم ، نه گوش از بهر استغفار این بیداد گرها تیز کرده ، پاره پاره از کف زاهد نمایان ، تسبیح صد دانه میکردم

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ، بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان ، سراپای وجود بی وفا معشوق را ، پروانه میکردم
که می دیدم مشوش عارف و آهی ز برق فتنه این علم عالم سوز دم کش، بجز اندیشه عشق و وفا معدوم هر فکری در این دریای پر افسانه می کردم

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ، به عرش کبریائی ، با همه صبر خدائی ، تا که میدیدم عزیز نا بجائی ناز ، برگی ناروا گردیده خواهی می فروشد
گردش این چرخ را وارونه بی صبرانه می کردم

عجب صبری خدا دارد
چرا من جای او باشم
همین بهتر که او خود جای خود بنشیند و تاب تماشای تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد
وگرنه من به جای او چه بودم
یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه می کردم

عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد


ارسال شده در توسط وحیدعدالت

عکس های   عاشقانه  -  www.98ax.com

و حرفهایی هست برای نگفتن!


در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود.


و کلمه، بی زبانی که بخواندش، و بی اندیشه ای که بداندش، چگونه می تواند بود؟


و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود،


و با نبودن، چگونه می توان بودن؟


و خدا بود و، با او، عدم،


و عدم گوش نداشت،


حرفهایی هست برای گفتن،


که اگر گوشی نبود، نمی گوییم،


و حرفهایی هست برای نگفتن،


حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آرند.


حرفهایی شگفت، زیبا و اهورایی همین هایند،


و سرمایه ماورایی هرکسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد،


حرفهای بیتاب و طاقت فرسا،


که همچون زبانه های بیقرار آتشند،


و کلماتش، هریک، انفجاری را به بند کشیده اند،


کلماتی که پاره های بودن آدمی اند...


اینان هماره در جستجوی مخاطب خویشند،


اگر یافتند، یافته می شوند...


و ...


کلماتی که پاره های بودن آدمی اند...اینان هماره در جستجوی مخاطب خویشند،


اگر یافتند، یافته می شوند...


در صمیم وجدان او، آرام می گیرند.


و اگر مخاطب خویش را نیافتند، نیستند،


واگراوراگم کردند، روح راازدورن به آتش می کشندو، دمادم، حریق های دهشتناک عذاب


برمی افروزند.


و خدا، برای نگفتن حرفهای بسیار داشت،


که در بیکرانگی دلش موج می زد و بیقرارش می کرد.


و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد؟


هرکسی گمشده ای دارد،


و خدا گمشده ای داشت.


هرکسی دوتاست و خدا یکی بود.


هرکسی، به اندازه ای که احساسش می کنند، هست.


هرکسی را نه بدانگونه که هست، احساس می کنند.


بدانگونه که احساسش می کنند، هست.


انسان یک لفظ است،


که بر زبان آشنا می گذرد،


و بودن خویش را از زبان دوست، می شنود..


هرکسی کلمه ای است:


که از عقیم ماندن می هراسد،


و در خفقان جنین، خون می خورد،


و کلمه مسیح است،


و در آغاز، هیچ نبود،


کلمه بود،


و آن کلمه، خدا بود.


 


دکتر علی شریعتی



ارسال شده در توسط وحیدعدالت

 

عکس های   عاشقانه  -  www.98ax.com

تو اولین پیام را فرستادی

 

خدایا دیشب تا صبح چت میکردم. شب عجیبی بود و چتی غریب.

 

ثانیه ها دقیقه ها وساعت ها گذشت و من انگار دراین دنیا نبودم

 

وگم شده بودم. لحظه ای دیگر همان طور که چشمانم بر صفحه نمایش

 

 رایانه دنبال پیامی جدید از سوی آن آشنای غریبه میگشت صدای

 

اذلن ازمسجدی نزدیک خانه گوشم را نوازش داد: "الله اکبر"...

 

دینگ !طرف تایپ کرده بود : آخرش خودتو معرفی نکردی!

 

نمی خوای بگی کی هستی؟؟

 

"اشهدان لااله الا الله"....

 

خواستم بازم سرکارش بذارم ..اما دلم نیامد.

 

"اشهدان محمدرسول الله...اشهدان علیاولی الله"....

 

تایپ کردم: من... قلم خشک شد!چی بگم ؟اسم؟سن؟..

 

محل زندگی؟جنسیت؟.. ومن این همه بودم و همه اینها

 

نبودم.پس من کیستم؟ کسی که درهیاهوی چت خود را

 

گم کرده؟؟!ای کاش لحظه ای با خود چت میکردم !

 

داشتم دیوانه میشدم.از خود بیگانه گم گشته. لحظات

 

سخت سرگردانی: "حی علی الصلاه"..

 

پس از سال ها دوری از خود. یافتمش: من؟ بنده خدا!

 

"حی علی الفلاح"

 

خواستم فریاد بکشم و نعره ...تا کی چت باغیر تو؟

 

"حی علی خیرالعمل"..

 

خدایا میخوام از این لحظه فقط با توچت کنم. میخوام

 

خودمو پیدا کنم: "گوهری کز صدف کون ومکان بیرون است.

 

طلب ازگمشدگان لب دریا میکرد.."

 

"الله اکبر الله اکبر"...

 

اما فراموش نمیکنم تواولین پیام رافرستادی. تو بودی که با دلم

 

چت کردی واو رابه خود آوردی..."لا اله الا الله" ....

 

مهربون ممنونم.... خوب مهربون ممنونم.  


ارسال شده در توسط وحیدعدالت

اگر ساعتی توقف نمودی تا کاروان زندگی دیگری سرعت بگیرد، آنگاه شاد زندگی کن...

اگر روزی پیر به راه مانده‌ای را دست گرفتی و به زندگی‌اش گرمی‌ بخشیدی...

اگر روزی یتیم بچه‌ای را گریان یافتی و به سویش شتافتی تا اشک از گونه‌اش بزدایی...

اگر ساعتی توقف نمودی تا کاروان زندگی دیگری سرعت بگیرد...

اگر دقیقه‌ای به خاطر از پا افتاده‌ای زانو بر زمین نهادی و او را تکیه گاه گشتی...

و بالاخره اگر لحظه‌ای غمگین گشتی به خاطر شادی دیگری...

آنگاه خوشحال باش که رهروی راه حقیقتی...

لبخند بزن که تو انسانی...

و شاد زندگی کن که شادی تو یک شادی حقیقی است...


ارسال شده در توسط وحیدعدالت