این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست
آرزو بخش دل اندوهگین من کجاست
جانم از غم بر لب آمد، آه از این غم، چون کنم
باعث خوشحالی جان غمین من کجاست
ای صبا یاری نما اشک نیاز من ببین
رنجه شو بنگر که یار نازنین من کجاست
دور از آن آشوب جان و دل ، دگر صبرم نماند
آفت صبر و دل و آشوب دین من کجاست
محنت و اندوه هجران کشت چون وحشی مرا
مایهی عیش دل اندوهگین من کجاست
وحشی بافقی
کسی را که خیلی دوست داری، زود از دست می دهی پیش از آنکه خوب نگاهش کنی.
پیش از آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی ،
پیش از آنکه همه لبخندهایت را به او نشان بدهی مثل پروانه ای زیبا،بال میگیرد و دور می شود ،
فکر می کردی میتوانی تا آخرین روزی که زمین به دور خود می چرخد
و خورشید از پشت کو ه ها سرک می کشد در کنارش باشی...